Sunday, March 30, 2008

کوچ اجباری

مدتی هست که من میبینم
کوچ اجباری این فوج پرستو ها را
نه که در فصل خزان
نه که در فصل بهار
دائما در کوچند

ترس ازکرکس ها
سایه شوم سیاه
همه جا گسترده

پنجه های خونین
میفشارد گلوی نازک پیش آهنگ فصل بهار

خبری از گل نیست
دشت ها خشگیده
عطر خوش بوی علف
رقص برگ گلها
نغمه ساز پرستو ها را می خواهد

آهوان طعمه کفتارانند
دشت خشگیده زانبوهی زاغ
شیر ها درقفس وزوزه کفتاران نیز
نغمه شاد قناری ها را دزدیده

سال ها میگذرد
باغبان،
حسرت دیداربهار
د ر دلش پیچیده.

Labels:

Sunday, March 23, 2008

هد هدخوش خبر بگو

شانه بسر،هدهد خوش خبربگو
حنجره باز کرده ای، قصه تازه تر بگو.

عزم چو جزم کرده ای بهروطن در این زمان
از بد و خوب آن دگرشرح تومختصربگو.

ناله دل به تو رسید،جان به لبند عاشقان
از دل ترس خورده وخسته ودربدر بگو.

باز شده بال وپرت،قصه دام و دانه نیست
شاه پرت توان گرفت از دل جان به سر بگو.

از قفس وشب وستم،ازپروبال خسته ات
زآنچه گذشته تا کنون نا شده بی اثربگو.

بال زدی و آمدی،تا که به ما خبر دهی
مژده آزادی ما،دردم این سحربگو.

خوش خبر همیشگی،حامل نور و زندگی
مام وطن رهاشده،از جدل و خطر بگو.

نغمه دوباره سازکن،توزگلوی خسته ات
مام رها شداز ستم،با دل پر شرربگو.

رنج زیاد برده است،زخم عمیق خورده است
حلقه به دور اوزنیم،هدهدخوش خبربگو.
دیماه هشتادوسه
تورنتو

Sunday, March 16, 2008

هفت سین درغربت





سبزه را آوردی ، سرکه چطور؟
سیب ها را روی آن ترمه مخمل بگذار!

پس چه شد،
سیروسماق، سمنو و سنجد؟
پسرم ،
درکنار(حافظ) ،
پرچم ایران راباشمعی،
به کنار گل سنبل بگذار.

چه شکوهی دارد
درکنارهفت سین
همه چیزآماده ست
سال نو نزدیک است.

ماهی سرخ
در این تنگ بلور ،
با چه خیا لی به برون مینگرد؟

Sunday, March 09, 2008

فصل بهاران رسید


چلچله ها آمدند فصل بهاران رسید
موسم گل گشت و باز مژده زیاران رسید

نسترن و لاله نیز از دل جان بر دمید
خنده به لب ها نشت باد بهاران رسید

دشت و چمن سبز شد گل بته از خاک رست
در دل صحرا و دشت رقص چناران رسید

هوبره از خواب جست غوک به زنبق نشست
در دل برکه چنین جان به جانان رسید

شاپرکی روی گل سمفونی عشق را
پرده به پرده سرود تا به هزاران رسید

بلبل عاشق چنان سر زده بیرون پرید
تا که نوای خوشش بر سر ریحان رسید

مرزه و ریحان زخاک سر به برون کرده اند
بوی خوش عطرشان تا به گلستان رسید

تاک زنو زنده شد دختر رز غنچه زد
جام پر از باده شد باده به مستان رسید

نور به میخانه ریخت روح به جان ها دمید
مژده دهم عاشقان فصل بهاران رسید

Labels:

Tuesday, March 04, 2008

می رسد از ره بهار



باغبان افسرده از سرمای دی
کنج خانه با دلی امیدوار
می کشد طرحی برای نو بهار
می زند فریاد می آید بهار

با بهاران بوی سنبل بوی گل
با نسیم جان نواز فرودین
می سرایم نغمه ای از گل زشوق
از برای دیدنت ای نازنین

از صدای ریزش باران به گلبرگ تنت
از تو ای ، بلبل عاشق بر آلاله ها
می سرایم من برای رویش سبز چمن
از برای زندگی،از برای زایش پروانه ها

من که از سختی جان سوز زمستان خسته ام
می سرایم چونکه می بینم تولد را زخاک
پای خسته روح مرده دل ز تنهائی فسرده
وز شیار زخم خورده در جبین سرد خاک

از پیام مرغک کوچک به دشت
می رسد هر سو نوا از پشت سر
دیده بگشا باز کن در بچه را
چون زراه آمد بهارانی دگر

سر بکش از روی پرچین تا کویر
تا ببینی زایش صد بچه آهو بره را
کبک وتیهو را کنار لک لکان
با چه زیبائی به پروازند وگشت

گل درختانی که تا دی مرده بود
جای آسایش برای جوجه گنجشگان نبود
شاخه ها خشک و بدون میوه بود
لانه امنی برای زاغ و هدهدهم نبود

باغبان فریاد دارد گوش کن
می رسد از ره بهار، می رسد از ره بهار
موسم ریزان برگ و برف نیست
می رسد از ره بهار می رسد از ره بهار

Labels: