Tuesday, April 28, 2009

آری،نه

آری،آری
آری ،نه
نه، نه.

جسد آزادی دست به دست گورکنان
تاب می خورد
وگرمای عطش زده نفس های سوکواران
بر پیکر بی جا نش،
هرم ظهرداغ کویر را می پاشند
وگور کنان هلهله "آری"
بر لب دارند.

مرده خواران، جسد متلاشی شده را،
چون گرسنه کفتاران
زوزه کشان، به سوی خود میکشند
"آری ،آری
و"کورش زادگان" خشم را ، درگلوفرو داده
و کینه را در سینه فشرده اند
که ناگاه خشم و کینه
فریاد می شود
"نه،نه،نه،نه"
و جسد جان میگیرد
و فریاد ها
فضای سنگین و تیره را
منفجر میکند.

اردیبهشت ماه هشتادوچهار
تورنتو

Labels:

Sunday, April 19, 2009

قهر بی بهانه

ترسم از قهر بی بهانه تو
د ر میخانه عاشقانه زنم

عهد د یرین شکسته و امشب
با رقیبان تو چغانه زنم

جام د ل را کشم ز سینه برون
سر کشم راه آشیانه زنم

سخن از عشق هر که گوید من
نکنم اعتنا کرانه زنم

عهد و پیمان شکن شوم چون تو
خط بطلان به این زمانه زنم

کام گیرم زهر گلی که رسد
خوب و بد را به یک نشانه زنم

نسرایم ز عشق شعر لطیف
حرمت عشق را به فسانه زنم

تورنتو
اکتبر 1993

Labels:

Thursday, April 09, 2009

راه رابایدرفت

باز بر میدارم
چمدان هایم را،
چمدان ها خالیست
جاده، از هم سفرانم تنهاست.

چمدان خالی،
مدتی هست که با من تنهاست.

جاده تنهایی،
بی مسافرچه صبور است، صبور.

من و تنهایی واین راه بدون همراه
همرهی میبایست،
عزم این راه کند.

همه گفتند " که ما همسفریم
همه فریاد زدند
همه از ظلمت شب،
همه از راه پر از شیب و فرازش گفتند
همه میدانستند،
بکدامین ره پر صخره و تار آمده اند".

من و تنهایی و شب
من و تنهایی این ظلمت قیراندوده
من و تنهایی و این صخره وهم افزوده.

به کجا باید رفت؟
گر چه دشوار و خطرناک،
چه باک،
راه را باید رفت.

پس از این راه دراز،
روشنی، منتظر است
نور در پشت همان صخره بی ریشه و تار،
در همان خانه مهر پدری است

چمدان را بر دار
راه را باید رفت.

فروردین ماه هشتاد و چهار
تورنتو

Labels:

Thursday, April 02, 2009

هدیه نوروزی

فصل بهاران رسید
چلچله ها آمدند فصل بهاران رسید
موسم گل گشت و باز مژده زیاران رسید
نسترن و لاله نیز از دل جان بر دمید
خنده به لب ها نشت باد بهاران رسید
...

گفتگوی بی بی سی با امیر مهیم: دیگر نوروز جهانی شده (متن و صدا)