Sunday, April 18, 2010

بهاردیرمیرسداینجا....

بهار می رسداز ره
ولی چه دیر اینجا
ومن در انتظار بهارم .

سرود بلبلکی آمد از رواق درخت
و خش خش برگینه های خشک
شکست، خلوت جنگل
سموربازیگوش،
در آن سپیده دم ساکت نه چندان سرد.

چه تند!
بالهای سیا ه،با سری چرخان،
در آسمان درختان به پیش میآمد.

یکی بخط مورب
شکافت چتر خشگ درخت،
و دیگری عمود برجنگل،
وچند قطره سرخی
پای افراها.

و من، به بغض میگفتم:
اگر بهار، کمی زود تر در اینجا بود
برای هر سه ما،
سایه سار افراها،
چه جای امنی بود.

بیستم فروردین 87
Madison ct

Labels:

Sunday, April 11, 2010

بگو،بگوهمه پرسش

به مجید زهری

زمان، زمان پلیدی است
جهان،جهان دروغ،
جنگ وغارت و تزویر
چرا؟
چو روسپیان صدر نشین قلعه نو
وحرامیان، فرمان روای قافله اند.

چه حرف تازه
توان داریش به گفتن"عدل"؟

که "عدل"بسته به "تخم"قوادان،
و"داد"در ته گنداب خواهران"پری"
می کند "بیداد".

تو در سکوت و تعفن
چه جستجو داری؟
تو در نگاه پریشت
چه گفتگو داری؟.

بگو بگو همه پرسش
چه پرسشی داری؟
ز دادگستراین شهر در گرو رفته
که داده ایم دو دستی،
به صاحب دستار.

بگو بگو همه پرسش
چه پرسشی داری؟.

تورنتو
دیماه هشتادوپنج

Labels: