Monday, November 15, 2010

کاشکی....

برای داریوش و پروانه فروهر



کاش ازروزازل دروطنم
این همه قاتل پروانه نبود
کاشکی در وطنم چون امروز
این همه قاتل و بی گانه نبود

کاشکی خانه ماچون دیروز
بستر رویش زنبق ها بود
کاشکی درسر هرکوی و گذر
معبرگردش عاشق ها بود

کاشکی آن پسر دانشجو
جای زندان سردرسش یله بود
مادر پیروزمین گیرش هم
خنده بر لب ،زن با حوصله بود

کاشکی کودک همسایه ما
مثل پروانه به گلها میرفت
از سر یاس به سوسن میشد
خنده برلب به همه جا میرفت

کاشکی بلبلکان خوش خوان
سخن عشق به گلها رانند
روی هر بوته گلی از سرشوق
نغمه زآزادی ایران خوانند

کاشکی باغ پر از گل میشد
عطر گلها همه جا جاری بود
جای شلاق و قمه در کوچه
خنده شیر زنان ساری بود

کاش یک بلدوزری بیلش را
ناگهان برسرزندان میزد
باغبان هم زسرشوق آنجا
بوته لاله به گلدان میزد

تورنتو
اردیبهشت1383

Labels: