Sunday, February 21, 2010

هدهد خوش خبر بگو

شانه بسر،هدهد خوش خبربگو
حنجره باز کرده ای، قصه تازه تر بگو.

عزم چو جزم کرده ای بهروطن در این زمان
از بد و خوب آن دگرشرح تومختصربگو.

ناله دل به تو رسید،جان به لبند عاشقان
از دل ترس خورده وخسته ودربدر بگو.

باز شده بال وپرت،قصه دام و دانه نیست
شاه پرت توان گرفت از دل جان به سر بگو.

از قفس وشب وستم،ازپروبال خسته ات
زآنچه گذشته تا کنون، نا شده بی اثربگو.

بال زدی و آمدی،تا که به ما خبر دهی
مژده آزادی ما،دردم این سحربگو.

خوش خبر همیشگی،حامل نور و زندگی
مام وطن رهاشده،از جدل و خطر بگو.

نغمه دوباره سازکن،توزگلوی خسته ات
مام رها شداز ستم،با دل پر شرربگو.

رنج زیاد برده است،زخم عمیق خورده است
حلقه به دور اوزنیم،هدهدخوش خبربگو.
دیماه هشتادوسه
تورنتو

Labels:

Saturday, February 13, 2010

من دلم میخواهد

من دلم می خواهد،
سر هر کوچه تاریک
مشعلی از خورشید
یا که شمعی از نور
بنشانم به فرا راه تو دوست.

من دلم می خواهد،
باغچه خشک تو را ازنم باران ها
از سخاوت و غرور دریا آب دهم.

من دلم میخواهد،
که کبوترهای،بی پر و پرواز تورا،
در دل آزاد وطن،
پروازدهم

من دلم میخواهد،
بستری از گل و گلبرگ،
در سایه مهر
با کمک همسایه، پهن کنم.

من دلم میخواهد،
نغمه شاد قناری ها را،
از قفس چیده ودر، نای توجاری سازم.

من دلم می خواهد،
عطش سوخته را بر جگرت
با نم اشک ندامت،
ز دل سوخته ات بر دارم.


من دلم می خواهد،
دست در دست تو دوست
با دلی پر زمحبت،خندان،
به در خانه همسایه رویم
بوسه ای از سر مهر
بر سر و روی نحیفش بزنیم.

من دلم می خواهد،
دست ما در دستش،
به در خانه همسایه دیگر برویم
ارمغانی ز گل سرخ محبت به بریم.

تورنتو
ابانماه هشتادو سه

Labels:

Saturday, February 06, 2010

بگما نم که تو بیدار شدی*

بگمانم که تو دیشب

قفس تنگ دلت شد فریاد

از نهیبی که تو در خانه

به بیگانه زدی.



بگمانم که دل ات خون شده ،

از مکر و فریب

و بمن میگفتی

من وتو ما شده .

در حال شکفتن هستیم.


بگمانم که تو دیشب دیدی

همه شاپرکان در قفس اند و،

به پرواز دگر دلبستند.


بگمانم که تو هم فهمیدی.

بگمانم که تو فریاد زدی

پشت این کهنه نقاب

چهره دیو پلیدی خفته

که همان ضحاک است

تشنه خون جوانان وطن

که پس از قرن و قرون

همه را زنده بگوران جهالت خواهد.

بگمانم که تو فریاد زدی

همه جا چوبه دار،

حاکمان دشنه بدست،

با کتابی مجهول.


بگمانم که تو هم فهمیدی

من و تو ما شده درحال شکفتن هستیم.

امیر مهیم

تورنتو-JULY/2007
*-بن مایه این سروده بر اساس نظر بعضی از دوستان است که میگویند تا این مردم به چاه جمکران متوسل میشوند سرنوشت ملت همین است. ولی من بر این باور نیستم.

Labels: