Saturday, December 20, 2008

بگو، بگو همه پرسش

به مجید زهری

زمان، زمان پلیدی است
جهان،جهان دروغ،
جنگ وغارت و تزویر
چرا؟
چو روسپیان صدر نشین قلعه نو
وحرامیان، فرمان روای قافله اند.

چه حرف تازه
توان داریش به گفتن"عدل"؟

که "عدل"بسته به "تخم"قوادان،
و"داد"در ته گنداب خواهران"پری"
می کند "بیداد".

تو در سکوت و تعفن
چه جستجو داری؟
تو در نگاه پریشت
چه گفتگو داری؟.

بگو بگو همه پرسش
چه پرسشی داری؟
ز دادگستراین شهر در گرو رفته
که داده ایم دو دستی،
به صاحب دستار.

بگو بگو همه پرسش
چه پرسشی داری؟.

تورنتو
دیماه هشتادوپنج

Labels:

Friday, December 12, 2008

مزن تبر

مزن تبر به این رگ ستاره ها
مزن تبر به ریشه جوانه ها

به ریشه های تازه رسته جوانه ها
به شاخ و برگ سبز نو شکفته ها
به ساقه های ترد این ستاره ها
تبر چگونه میزنی ؟

ببین که از تراوش رگ ظریف عاطفه
هزارها جوانه اقاقیا
دوباره رشد میکند
ببین که از تراوش ورید های عاطفه
هزارها شقایق و اقاقیا،جوانه میزند

تو کور دل
چگونه میزنی تبر،به ساقه های عاطفه؟
که او گل جوان شکفته ایست
که تازه از شیار خا ک
رسته است
شبش پر از ستاره ا ست
چگونه میزنی تبر؟
چگونه میزنی تبر؟

تورنتو
24/ اوت/ 2004

Labels:

Saturday, December 06, 2008

کاشکی

کاش از روز ازل د ر وطنم
این همه قاتل پروانه نبو د
کاشکی در وطنم چون امروز
این همه قاتل و بیگانه نبو د

کاشکی خانه ماچون دیروز
بستر رویش زنبق ها بو د
کاشکی در سرهرکوی وگذر
معبر گردش عاشق ها بو د

کاشکی آن پسر دانشجو
جای زندان سردرسش یله بو د
مادرپیروزمین گیرش هم
خنده برلب،زن با حوصله بود

کاشکی کودک همسایه ما
مثل پروانه به گلها میرفت
از سر یاس به سوسن می شد
خنده بر لب به همه جا میرفت

کاشکی بلبلکان خوش خوان
سخن عشق به گلها رانند
روی هر بوته گلی از سر شوق
نغمه زآزادی ایران خوانند

کاشکی باغ پر از گل میشد
عطر گل ها همه جا جاری بود
جای شلاق و قمه د ر کوچه
خنده شیر زنان ساری بود

کااش یک بلدوزری بیلش را
ناگهان بر سر زندان میزد
باغبان هم زسرشوق آنجا
بوته لاله به گلدان میزد

ارد یبهشت1383
تورنتو

Labels: