بگما نم که تو بیدار شدی*
بگمانم که تو دیشب
قفس تنگ دلت شد فریاد
از نهیبی که تو در خانه
به بیگانه زدی.
بگمانم که دل ات خون شده ،
از مکر و فریب
و بمن میگفتی
من وتو ما شده .
در حال شکفتن هستیم.
بگمانم که تو دیشب دیدی
همه شاپرکان در قفس اند و،
به پرواز دگر دلبستند.
بگمانم که تو هم فهمیدی.
بگمانم که تو فریاد زدی
پشت این کهنه نقاب
چهره دیو پلیدی خفته
که همان ضحاک است
تشنه خون جوانان وطن
که پس از قرن و قرون
همه را زنده بگوران جهالت خواهد.
بگمانم که تو فریاد زدی
همه جا چوبه دار،
حاکمان دشنه بدست،
با کتابی مجهول.
بگمانم که تو هم فهمیدی
من و تو ما شده درحال شکفتن هستیم.
امیر مهیم
تورنتو-JULY/2007
*-بن مایه این سروده بر اساس نظر بعضی از دوستان است که میگویند تا این مردم به چاه جمکران متوسل میشوند سرنوشت ملت همین است. ولی من بر این باور نیستم.
قفس تنگ دلت شد فریاد
از نهیبی که تو در خانه
به بیگانه زدی.
بگمانم که دل ات خون شده ،
از مکر و فریب
و بمن میگفتی
من وتو ما شده .
در حال شکفتن هستیم.
بگمانم که تو دیشب دیدی
همه شاپرکان در قفس اند و،
به پرواز دگر دلبستند.
بگمانم که تو هم فهمیدی.
بگمانم که تو فریاد زدی
پشت این کهنه نقاب
چهره دیو پلیدی خفته
که همان ضحاک است
تشنه خون جوانان وطن
که پس از قرن و قرون
همه را زنده بگوران جهالت خواهد.
بگمانم که تو فریاد زدی
همه جا چوبه دار،
حاکمان دشنه بدست،
با کتابی مجهول.
بگمانم که تو هم فهمیدی
من و تو ما شده درحال شکفتن هستیم.
امیر مهیم
تورنتو-JULY/2007
*-بن مایه این سروده بر اساس نظر بعضی از دوستان است که میگویند تا این مردم به چاه جمکران متوسل میشوند سرنوشت ملت همین است. ولی من بر این باور نیستم.
Labels: poem
0 جام مِی:
Post a Comment
صفحهی اصلی <<