هدهد خوش خبر بگو
شانه بسر،هدهد خوش خبربگو
حنجره باز کرده ای، قصه تازه تر بگو.
عزم چو جزم کرده ای بهروطن در این زمان
از بد و خوب آن دگرشرح تومختصربگو.
ناله دل به تو رسید،جان به لبند عاشقان
از دل ترس خورده وخسته ودربدر بگو.
باز شده بال وپرت،قصه دام و دانه نیست
شاه پرت توان گرفت از دل جان به سر بگو.
از قفس وشب وستم،ازپروبال خسته ات
زآنچه گذشته تا کنون، نا شده بی اثربگو.
بال زدی و آمدی،تا که به ما خبر دهی
مژده آزادی ما،دردم این سحربگو.
خوش خبر همیشگی،حامل نور و زندگی
مام وطن رهاشده،از جدل و خطر بگو.
نغمه دوباره سازکن،توزگلوی خسته ات
مام رها شداز ستم،با دل پر شرربگو.
رنج زیاد برده است،زخم عمیق خورده است
حلقه به دور اوزنیم،هدهدخوش خبربگو.
دیماه هشتادوسه
تورنتو
حنجره باز کرده ای، قصه تازه تر بگو.
عزم چو جزم کرده ای بهروطن در این زمان
از بد و خوب آن دگرشرح تومختصربگو.
ناله دل به تو رسید،جان به لبند عاشقان
از دل ترس خورده وخسته ودربدر بگو.
باز شده بال وپرت،قصه دام و دانه نیست
شاه پرت توان گرفت از دل جان به سر بگو.
از قفس وشب وستم،ازپروبال خسته ات
زآنچه گذشته تا کنون، نا شده بی اثربگو.
بال زدی و آمدی،تا که به ما خبر دهی
مژده آزادی ما،دردم این سحربگو.
خوش خبر همیشگی،حامل نور و زندگی
مام وطن رهاشده،از جدل و خطر بگو.
نغمه دوباره سازکن،توزگلوی خسته ات
مام رها شداز ستم،با دل پر شرربگو.
رنج زیاد برده است،زخم عمیق خورده است
حلقه به دور اوزنیم،هدهدخوش خبربگو.
دیماه هشتادوسه
تورنتو
Labels: poem