Saturday, December 06, 2008

کاشکی

کاش از روز ازل د ر وطنم
این همه قاتل پروانه نبو د
کاشکی در وطنم چون امروز
این همه قاتل و بیگانه نبو د

کاشکی خانه ماچون دیروز
بستر رویش زنبق ها بو د
کاشکی در سرهرکوی وگذر
معبر گردش عاشق ها بو د

کاشکی آن پسر دانشجو
جای زندان سردرسش یله بو د
مادرپیروزمین گیرش هم
خنده برلب،زن با حوصله بود

کاشکی کودک همسایه ما
مثل پروانه به گلها میرفت
از سر یاس به سوسن می شد
خنده بر لب به همه جا میرفت

کاشکی بلبلکان خوش خوان
سخن عشق به گلها رانند
روی هر بوته گلی از سر شوق
نغمه زآزادی ایران خوانند

کاشکی باغ پر از گل میشد
عطر گل ها همه جا جاری بود
جای شلاق و قمه د ر کوچه
خنده شیر زنان ساری بود

کااش یک بلدوزری بیلش را
ناگهان بر سر زندان میزد
باغبان هم زسرشوق آنجا
بوته لاله به گلدان میزد

ارد یبهشت1383
تورنتو

Labels: