حریر رویا
همه چشم شد خیالم
که ترا دوباره بینم.
که فرا تر از همیشه،
نگهت به من سپاری و
چو نیلوفرآبی
به شانه ام به پیچی
تو به کوچه رخ نمودی ونظر بما نکردی
نگهت پر از ستاره
ولبت شکوفه ای بود
و صدای دلنشین ات
به طراوت بهاری
که به باغ میکشاند
دل بیقرار عاشق
و تو با طنین باران و شمیم عطر مویت
به دیار غم سپردی من وآن حریر رویا.
16 اکتبر 2008
تورنتو
که ترا دوباره بینم.
که فرا تر از همیشه،
نگهت به من سپاری و
چو نیلوفرآبی
به شانه ام به پیچی
تو به کوچه رخ نمودی ونظر بما نکردی
نگهت پر از ستاره
ولبت شکوفه ای بود
و صدای دلنشین ات
به طراوت بهاری
که به باغ میکشاند
دل بیقرار عاشق
و تو با طنین باران و شمیم عطر مویت
به دیار غم سپردی من وآن حریر رویا.
16 اکتبر 2008
تورنتو
Labels: poem
0 جام مِی:
Post a Comment
صفحهی اصلی <<