شعر من بمان با من
میکشد مرا هرجا
هرکجا که می خواهد
میبرد مرا تا دور
تا دیار تنهائئ
تا ورای شیدائی.
کرده است مرا افسون
تاروپود من، دست اش
میبرد مرا با خود
تا سرای رویا ها
تا عمیق دریا ها
تا به بال ابر خیال
تا دیار عشق و جنون.
میکشد مرا با خود
هر کجا که می خواهد.
لحظه های بودن را
من از این کشش دارم
گرچه میکشد من را تا ورای رسوائی
من به عشق تو زنده
ترک تو نخواهم کرد
شعر من بمان بامن
تا جنون وشیدائی.
تورنتو
2008 21 اوت
هرکجا که می خواهد
میبرد مرا تا دور
تا دیار تنهائئ
تا ورای شیدائی.
کرده است مرا افسون
تاروپود من، دست اش
میبرد مرا با خود
تا سرای رویا ها
تا عمیق دریا ها
تا به بال ابر خیال
تا دیار عشق و جنون.
میکشد مرا با خود
هر کجا که می خواهد.
لحظه های بودن را
من از این کشش دارم
گرچه میکشد من را تا ورای رسوائی
من به عشق تو زنده
ترک تو نخواهم کرد
شعر من بمان بامن
تا جنون وشیدائی.
تورنتو
2008 21 اوت
Labels: poem
0 جام مِی:
Post a Comment
صفحهی اصلی <<