Monday, October 09, 2006

جای تو...

آمدم بارهابه دیدن تو
تو نبودی وخانه خالی بود
همه جابودخالی وغمگین
نقش پای تو روی قالی بود

گل وگلدان خشک وپژمرده
ماهی سرخ مرده اندر تنگ
سگ کوچک نشسته چشم به راه
نگهش می کندسئوالی گنگ

من دوباره به گوشه های اطاق
می نشینم برای دیدن تو
در و دیوارخانه می گویند
که محال است دوباره دیدن تو

گوئی اینجا نهایت دنیاست
همه غمهاشدند درون دلم
بی تو هرگز نمی توانم بود
دیگر از زنده بودنم خجلم

فوریه93
تورنتو

1 جام مِی:

Blogger White Duckling می‌نويسد:

kheili be del mishine,gharib va ghashang !

3:57 PM  

Post a Comment

صفحه‌ی اصلی <<