Monday, January 21, 2008

مخواه که شعر بگرید

مخواه که شعر بگرید
اگر که شعر بگرید
زمین وماه و ستاره،
وهر چه هستی هست،
سرشک غم بارند.

اگر که شعر بگرید
گل و گیاه
وهر چه زیبایی است
بدست قهر طبیعت ،
فنا و نابودتد.

کبوتران که قاصد عشقند،
بدون بال،
وعاشقان، بی پیام خواهند ماند.

اگر که شعر بگرید
سراسر د نیا،
زجنگ و خون وگلوله
سراب خواهند شد.

بگو که شعر بخند د
که خنده عشق،
نسیم صبح بهاری به ارمغان آرد.

بگو به شعر بخند د
چرا؟
کبوتران سبکبال،
صبح آزادی را، به ارمغان آرند.

بگو به شعر بخند د
چرا؟
که خند ه خورشید،
گل وگیاه و نرگس و سنبل
زخاک رویاند.

بگو به شعر بخند د
چرا؟
جهان دگرز جنگ و خون و گلو له
نشان نخواهد داشت.

اوت1995
تورنتو

Labels:

1 جام مِی:

Blogger Project می‌نويسد:

خان دایی جان تولدت مبارک

9:06 PM  

Post a Comment

صفحه‌ی اصلی <<