سرو ناز
از د ر، د ر آمد و د ید م که قامتش
چون سرو ناز سروری باغ میکند
چشمان چو ژاله به گلبرگ صورتش
رنجور پیکر من داغ میکند
گلدار پیرهن مشکی اش به تن
شالی بروی مرمرعاجش کشیده بود
پوشا نده مرمرسینه بزیر شا ل
گیسو چو آبشا ر برویش کشیده بود
لب هابخنده گشود و د رود گفت
د ستی ز مهر به پیشانی ام کشید
از گرمی و لطافت د ستش به چهره ام
جانی د وباره به رگهای من د وید
مهر ماه هشتاد وسه
تورنتو
چون سرو ناز سروری باغ میکند
چشمان چو ژاله به گلبرگ صورتش
رنجور پیکر من داغ میکند
گلدار پیرهن مشکی اش به تن
شالی بروی مرمرعاجش کشیده بود
پوشا نده مرمرسینه بزیر شا ل
گیسو چو آبشا ر برویش کشیده بود
لب هابخنده گشود و د رود گفت
د ستی ز مهر به پیشانی ام کشید
از گرمی و لطافت د ستش به چهره ام
جانی د وباره به رگهای من د وید
مهر ماه هشتاد وسه
تورنتو
Labels: poem
2 جام مِی:
ما هر کاری می کنیم مثل شما شیم، باز کم می آریم! ارادت
امیر خان،
جوش و خروش درون را اینگونه به تصویر کشیدن، کارشماست و بس!
پایدار باشید
Post a Comment
صفحهی اصلی <<