شوق دیدار
کاش می دیدیدی که دیشب
من سرا پا هوش بودم
دیده بر در داشتم
در انتظار ضربه ای
من از سر و پا گوش بودم.
می شمردم لحظه ها را
تا که تو از در درآیی
وه... زشوق دیدنت سرمست بازی با خیالت
همچو یک پروانه
بازیگوش بودم.
کاش می دیدی که دیشب
مست مست از باده ای
خود جوش بودم.
من سرا پا هوش بودم
دیده بر در داشتم
در انتظار ضربه ای
من از سر و پا گوش بودم.
می شمردم لحظه ها را
تا که تو از در درآیی
وه... زشوق دیدنت سرمست بازی با خیالت
همچو یک پروانه
بازیگوش بودم.
کاش می دیدی که دیشب
مست مست از باده ای
خود جوش بودم.
Labels: poem
1 جام مِی:
آقا خیلی کارت درست است. هر روز بهتر میسرایی رفیق.
دست مریزادت.
Post a Comment
صفحهی اصلی <<