دیشب چوهر شبی
در غیبت حضور تودیشب
چو هرشبی
تا دیر گاه تیره و تاریک
بس واژه های حسرت
خشکید بر لبم
خشکید و نا شکفته بدامان راز شب
پوسید بر لبم
تنها مرور خاطره ها بود وزهره بود
همراه من
تا سپیده وپیروزی فلق.
تورنتو
سوم اگوست 2008
چو هرشبی
تا دیر گاه تیره و تاریک
بس واژه های حسرت
خشکید بر لبم
خشکید و نا شکفته بدامان راز شب
پوسید بر لبم
تنها مرور خاطره ها بود وزهره بود
همراه من
تا سپیده وپیروزی فلق.
تورنتو
سوم اگوست 2008
Labels: poem
0 جام مِی:
Post a Comment
صفحهی اصلی <<