گربه خسبیده بخاک
چند سالی است که ما،منتظر بارانیم
غرش ابر بما وعده باران داده.
تو مپندار،
که این دشت کهن، خشکیده
تن تب کرده آن،
نقش آن گربه خوابیده بخاک،
تشنه باران آزادی است.
اینک از غرش و طوفان نهالان همان گربه خسبیده بخاک
ابر خواهد ترکید
ابر خواهد ترکید.
فروردین هشتادو پنج
تورنتو
غرش ابر بما وعده باران داده.
تو مپندار،
که این دشت کهن، خشکیده
تن تب کرده آن،
نقش آن گربه خوابیده بخاک،
تشنه باران آزادی است.
اینک از غرش و طوفان نهالان همان گربه خسبیده بخاک
ابر خواهد ترکید
ابر خواهد ترکید.
فروردین هشتادو پنج
تورنتو
Labels: poem
0 جام مِی:
Post a Comment
صفحهی اصلی <<