Sunday, April 24, 2011

بمان با من

آمدم تا بنویسم خطی
قلم افتاد و دلم سخت شکست.


می‌گیرمت دوباره همچو جان
میان اشاره و شستم
و لبت را به سینه‌ی قلبم
بسان همیشه می‌کنم نزدیک
چه بی‌اثر!
چه بی‌تفاوت و خاموش،
سردی لب تو
تیک تاک وجودم،
می‌کند خاموش
بگو چه شد، که دگر قهر کرده‌ای با من
مکن چنین و بمان عشق اول و آخر
چو با تو است که من
راز سینه می‌گویم
مکن چنین
که مرا طاقت شکستن نیست
برای گفتن این راز
کار ساز منی
بمان میان اشاره و شستم
که تو نیاز منی.

تورنتو امیرمهیم
بیستم آوریل دوهزارویازده

Labels:

2 جام مِی:

Anonymous بهارک می‌نويسد:

قلم قامت دوست در برم زود شکست و دلم سخت شکست.

11:31 PM  
Anonymous asus 1215n می‌نويسد:

Blogs are very beautiful.

2:18 AM  

Post a Comment

صفحه‌ی اصلی <<